شبی که بارون شدیدی می بارید، \" پرویز شاپور \" از \" احمد شاملو \" پرسید : چرا اینقدر عجله داری؟!  شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم.  شاپور گفت : من می رسونمت . شاملو پرسید : مگه ماش
اخبار مهم:
1663

شبی که بارون شدیدی می بارید،

" پرویز شاپور " از " احمد شاملو " پرسید : چرا اینقدر عجله داری؟! 

شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم. 

شاپور گفت : من می رسونمت .

شاملو پرسید : مگه ماشین داری؟ 

شاپور گفت. : نه، اما چتر دارم! 

 

" دوست واقعی کسی است که یاری رسان شما باشد حتی اگر دقیقا انچه شما می خواهید را نداشته باشد . "

 

زندگیتون پر از دوستان واقعی باشه..

 

🌹سلام، صبح بخير🌹


این مطلب را به اشتراک بگذارید:

1663

1663 https://eitaa.com/pjz_rozblog_com 1663 1663 1663 1663 1663

1663 1663 1663 1663

ما را از نظرات ارزشمند خود درباره‌ی این مطلب آگاه کنید
درباره : پیام صبحگاهی ,
بازدید : 15
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش