تاریخ : یکشنبه 14 شهریور 1400 زمان : 8:03
نویسنده : عبدالمهدی خواجه
برخیز که صبح، روشن از امید است
شب رفته و خط نور، بیتردید است
از پستچی پنجره تحویل بگیر
در پاکتِ اَبر، نامه خورشید است
سلام صبح به خیر
مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری
الهی؛ آن روز کجا باز یابم که تو مرا بودی و من نبودم، تا به آن روز نرسم میان آتش و دودم، اگر به دو گیتی آن روز را باز یابم بر سُودم، و اگر بود تو خود را در یابم به نبود خود خشنودم. خدایا من کُجا بودم که تو مرا خواندی، من نه منم که تو مرا ماندی
این مطلب را به اشتراک بگذارید: