بسم الله الرحمن الرحیمهمان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواستامامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاستعلی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواستعلی در خو
اخبار مهم:
865

بسم الله الرحمن الرحیم


همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست

امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست


علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ 

خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست


علی در خونِ خود، پرپر علی با تیرِ در حنجر

علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست


نباید شعله‌ی این ماجرا یک لحظه بنشیند

عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست!


به پای این کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است

که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست


مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی

به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست


خرابه، خیزران، خنیاگری‌ها، خارجی خواندن

نمک از زخم‌هایش زخم‌های تازه‌تر می‌خواست


امامت را زنی با خود به هر جان کندنی می‌برد

که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست


پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر

صدای گریه باران چه از جان پسر می‌خواست


غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش

که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست



#شهادت امام سجاد🖤

✍️سید حمیدرضا برقعی


این مطلب را به اشتراک بگذارید:

865

865 https://eitaa.com/pjz_rozblog_com 865 865 865 865 865

865 865 865 865

ما را از نظرات ارزشمند خود درباره‌ی این مطلب آگاه کنید
درباره : پیام صبحگاهی , مناسبتی , محرم و صفر ,
بازدید : 63
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0


برچسب‌ها : شهادت امام سجاد ,

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش