اخبار مهم:
2254 / غزل ۴۴۰ حافظ / سحر با باد می‌گفتم حدیث آزومندی ...

1️⃣ سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

 

خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

 

2️⃣ دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است

 

بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

 

3️⃣ قلم را آن زبان نبوَد که سر عشق گوید باز

 

وَرای حد تقریر است، شرح آرزومندی

 

4️⃣ الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور

 

پدر را بازپرس آخر، کجا شد مهر فرزندی

 

5️⃣ جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت¹ نیست

 

ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی

 

6️⃣ هُمایی چون تو عالی قدر، حرص استخوان تا کی

 

دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی

 

7️⃣ در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است

 

خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

 

8️⃣ به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند

 

سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

 

✒️ *حافظ* - غزل ۴۴۰

_____________

¹ *جبلت* : یعنی سیرت و ذات

 

ترجمه بیت: در ذاتِ جهانِ پیر ولی جوان نما، هیچگونه لطف و ترحمی نیست

 

پس برای چه به آن، دل می‌بندی و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنی

_____________

 

این غزل فوق‌العاده توسط استاد *محمدرضا شجریان* در آلبوم *شب وصل* در دستگاه *ماهور* به صورت *آواز* بسیار زیبا و دلنشین اجرا شده است که شنیدنش در درک معنای بلند این غزل یاری کننده انسان است.

 

بشنوید: 👇

 

http://media.imamag.ir/Artist/Mohammadreza-Shajarian/128/Avaz-Mahoor-Hafez.mp3


این مطلب را به اشتراک بگذارید:

سحر

سحر https://eitaa.com/pjz_rozblog_com سحر سحر سحر سحر سحر

سحر سحر سحر سحر

لینک ثابت
ما را از نظرات ارزشمند خود درباره‌ی این مطلب آگاه کنید
درباره : پیام صبحگاهی , مناسبتی , رمضان ,
بازدید : 17
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0


برچسب‌ها : سحر ,

2253 / غزل زیبای شماره ۱۵ سعدی

1️⃣ برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را

 

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

 

2️⃣ هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود

 

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

 

3️⃣ مِی با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند

 

تا کودکان در پی فِتَند این پیر دُردآشام را

 

4️⃣ از مایهٔ بیچارگی قطمیر مردم می‌شود

 

ماخولیای مِهتری سگ می‌کند بلعام را

 

5️⃣ زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد

 

کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را

 

6️⃣ غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحب‌دلی

 

باشد که نتوان یافتن دیگر چُنین ایام را

 

7️⃣ جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چَمَد

 

ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم‌اندام را

 

8️⃣ دلبندم آن پیمان گسل منظورِ چشم، آرامِ دل

 

نِی نِی دلارامش مخوان، کز دل بِبُرد آرام را

 

9️⃣ دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش

 

جایی که سلطان خیمه زد غوغا نمانَد عام را

 

🔟 باران اَشکم می‌رود وز اَبرَم آتش می‌جهد

 

با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را

 

1️⃣1️⃣ سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود

 

صوفی گران‌جانی بِبَر ساقی بیاور جام را

 

 

✒️ *سعدی، غزل شمارهٔ ۱۵*

 

؎؎؎؎؎؎؎؎؎؎؎؎

 

📝 این غزل فوق‌العاده توسط استاد *محمدرضا شجریان* در آلبوم *در خیال* در دستگاه *بیات ترک* بسیار زیبا و دلنشین اجرا شده است که شنیدنش در درک معنای

بلند این غزل، یاری‌کننده‌ی انسان است.

 

بشنوید: 👇


این مطلب را به اشتراک بگذارید:

سحر

سحر https://eitaa.com/pjz_rozblog_com سحر سحر سحر سحر سحر

سحر سحر سحر سحر

لینک ثابت
ما را از نظرات ارزشمند خود درباره‌ی این مطلب آگاه کنید
درباره : پیام صبحگاهی , مناسبتی , رمضان ,
بازدید : 26
امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0


برچسب‌ها : سحر ,